نتایج جستجو برای عبارت :

اطلاعیه ی سرکار نرفتن!!

سلام و صبح بخیر دوستای گلم.
امیدوارم حالتون خوب باشه.
برای این که نگران نشین اومدم اینجا هم اطلاعیه بذارم.
امروز میثم سرکار نرفته و متاسفانه نمیتونم پست بنویسم.
ااز دیشب هم نخوابیدم و الان که هفت و نیم صبحه تازه دارم میخوابم.
ددوستای گلم بازم اوضاع میثم پیچ خورده از نظر مواد و حال دلم خوب نیست.لطفا  برام دعا کنین.
فردا هم که میرم خونه ی مامانم.انشاالله پنجشنبه پست این هفته رو مینویسم.
سلام! قول داده بودم بیام و براتون تعریف کنم
من دیر به دیر با لپ تاپ به نت وصل میشم به خاطر همین دیر شد
خلاصه کلام اینکه من دو ماه  رفتم یه جا سرکار
به حدی من برا اونجا کار میکردم که وقت نمیکردم ابروهامو اصلاح کنم و ی ماه با ابروهای پر و پشمالو میرفتم سرکار
بعدش که حقوقم رو دادن و دیدم خیلی کمه استعفا دادم و اومدم 
دوران بس تلخ و گوهی بود...
.........
خب شما تابستون چی کار کردید؟
,    ,    دانلود آهنگ تی ام بکس سرکار بزار برم,    اهنگ تی ام بکس سرکار بزار برم,    اهنگ سرکار بزار برم تی ام بکس ریمیکس,    دانلود اهنگ تی ام بکس مسئله ای نی ریمیکس,    دانلود ریمیکس اهنگ مسئله نی از تی ام بکس,    اهنگ سرکار بزار برم چون از تی ام بکس,    دانلود آهنگ مسئله ای نیست تی ام بکس,    اهنگ تی ام بکس مسئله ای نیست ریمیکس,    دانلود آهنگ سرکار بزار برم چون تی ام بکس,   
♣♣♣♣♣♣همزمان با شهادت کریم اهل بیت اقا امام حسن مجتبی علیه السلام همایش بزرگ هیئت شیفتگان وحی برگزار شد .
   ⚫ شرح مختصر برنامه ⚫✔ قرائت آیاتی از کلام الله مجید توسط قاری محترم جناب استاد اقای علیزاده✔ پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ایران✔ بهرمندی از فرمایشات ارزشمند استاد عزیز سرکار خانم خجسته پیرامون وقف ✔ اطلاع رسانی طرحها و برنامه های اموزشی موسسه توسط استاد سرکار خانم کاظمی✔ خیر مقدم و تشکر از حضور مدعوین گرامی توسط مدیر عامل محت
با سلام خدمت کاربران گرامی
به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای قم در سال 1356 هجری شمسی یک نشست کتابخوان در کتابخانه نیمروز در تاریخ 1397/11/29با حضور اعضای فعال کتابخانه برگزار گردید. در این نشست کتبی به این منظور توسط اعضا ارائه گردید که در ذیل به آن اشاره می گردد.
سرکار خانم الهه میرشاه کتاب آتش کف دست نویسنده مسعود گنج بخش
سرکار خانم زهرا میرشاه کتاب آشنای بهشت نویسنده زهرا قربانی
سرکار خانم شقایق خمرانی کتاب آخرین حرف اول نویسنده حسین رضایی
سر
قبولی سرکار خانم نیکتا عابد فرزند حسین درمقطع کارشناسی ارشد رشته  مهندسی سیستم های انرژی تکنولوژی  (دانشگاه الزهرا تهران) را خدمت ایشان و خانواده محترمشان وجامعه علمی شهر خالداباد و متولیان عزیز آستان مقدس امامزاده آقا علی عباس تبریک عرض می نمائیم.
رفیقام یجوری میگن رفتی سرکار بذا ملت روت کراش بزنن ببینیم میتونیم شوهرت بدیم یان؟
ک انگار من دختری در حسرت شوهر هستم که برا اینکه شوهر تور کنم رفتم سرکار-_-
+گاهی خندم میگیره که تنها دغدغه ی بعضیا هم شوهرکردنه
+ برا خوشبخت بودن/ شدن منتظر نمونید یکی بیاد بگیرتتون و ازدواج کنین
+ازهمه خنده دارتر اون دخترایین که تا شوهرمیکنن یجوری رفتارمیکنن انگار آُسمون سوراخ
شده و خدا این تاپاله رو مخصوص اون انداخته پایین ،بابا شوهرکردی اورست که فتح نکردی
دم
خدا را شاکریم که در طول سال 1397 توانستیم به عنوان کتابدار و خدمتگزار فرهنگ کتاب و کتاب خوانی به خوبی از عهده وظیفه خود بر بیاییم. 
کتابخانه شهید علم الهدی فولادشهر در طی سالهای فعالیت خود جزو بهترین کتابخانه های عمومی در سطح استانی و شهرستانی خدمات قابل توجهی برای همشهریان عزیز ارائه داده است. 
جا دارد در اینجا خسته نباشید جانانه به کتابداران عزیز کتابخانه شهید علم الهدی بگوییم. 
سرکار خانم باقری مسئول کتابخانه، سرکار خانم کریمی و سرکار خ
می‌گویند ورزشگاه ممنوع! گویا ما هم ممنوع کردن را از حکومت آموخته‌ایم. می‌شود ورزشگاه رفت اما پشت درب ورزشگاه ایستاد درست همان جایی که سحرها ایستادند و سوختند، بی آن که روغن ریخته و نرفتن‌ها را نذر امام‌زاده‌ی‌ آزادی کنیم. گیرم محاطش را خالی کردیم،‌ هیچ ظالمی از محیط خالی ورزشگاه نمی‌ترسد. منی که تا امروز ورزشگاه نرفته‌ام چگونه رویم می‌شود فردا در جنبش ورزشگاه ممنوع‌ها ممنون خودم باشم و بگویم من هم مسافر نرفتن؟ با هر دستگاه مختصات و
توی این شرایط فقط دارم استرسامو به خانوادم انتقال میدم
از بابام میترسم سرکار میره خرید انجام میده و با کلی ادمای مختلف سرکار داره 
و منم که سکته میکنم هی میگم دستاتو بشور ماسک بزن  دستکش ببر همرات ژل ببر همرات
میدونم ولی دیگه تحمل ندارم
ماسک دیگه نداریم...ماسک جراحی میخوام:(
لطفا لطفا اگه جایی میشناسید انلاین سفارش بدیم بهم بگید
صبح باشه، شنبه باشه، اولای ماه باشه، مِه باشه، تاریک باشه، سرد باشه، بیدار شدن سخت باشه، بخوای بری سرکار، مادرت منعت کنه ماشین ببری. ولی ببری. جاده لغزنده باشه، سُر باشه، ترمز کنی، نگیره. پشت چراغ قرمز باشی. بزنی به ماشینِ سمندِ جلویی. اون طوریش نشه. ماشینِ مادرت، جلوپنجره‌ش کنده بشه، رادیاتورش سوراخ بشه. ازش دود بلند شه. بترسی. بوی بد راه بیوفته. برسی سرکار. از اونجایی که همیشه خبرای بد رو، به بدترین شیوه‌ی ممکن میگی، امیدوار باشی مادرت این
پرهیز: بادمجان گوجه عدس سیب زمینی گوشت گوساله تندی شوری ترشی تلخی قارچ فلفل دلمه ای 
 
 
قبل حجامت: دوازده ساعت قبلش لبنیات و کرفس خورده نشه(تا دوازده ساعت بعد) تخم مرغ هم اکیدا از ۲۴ ساعت قبل خورده نشه تا دوازده ساعت بعد 
شام بادمجون گوجه است 
ماست موسیر خریدم دارم می خورم 
مامان یه سیب کوچیک آورد گذاشت برام (دستش درد نکنه میگه طب اسلامی گفته برای وسواس خوبه) 
فردا صبحم 
گفتم غروب برم حجامت 
آخه یکشنبه شب که دکتر بودم گفت الان برو حجامت از او
با سلام و تحیات

جلسه دفاع پایان نامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی توسط آقای جواد روشن فر امروز پنجشنبه مورخه 21 شهریور 98 با حضور اساتید محترم سرکار خانم دکتر مصطفی پور ( استاد راهنما )
جناب آقای دکتر سعیدی و جناب آقای دکتر قادری ( داوران محترم) و سرکار خانم اسدالهی مسئول محترم تحصیلات تکمیلی و سرکار خانم مونا قادری ( نماینده محترم گروه تکنولوژی آموزشی ) برگزار گردید.
ادامه مطلب
وقتی به این فکر میکنم که قراره یه مدت دیگه بیام آرشیو رو ببینم و بزنم روی "خرداد 98"ذوق میکنم،اصلا فکر کردن به بعدِ خرداد لذت بخشه،نه؟
برخلاف چیزی که همه میگن از تایمی که میرم سرکار بهتر به کارام میرسم و زندگیم جم و جور شده.
چندشب پیش دوسه فصل از کتاب"خودت باش دختر(صورتت رو بشور دختر)"خوندم به نظر جالبه.
فکر کنین سرکار برید و درس بخونین و کتاب هم بخونین و فیلم هم ببینید!در عین بی برنامه بودن با برنامه جلو رفتن.
خفن و غیر قابل پیشبینی.
+امشب یا هر شب
خانمی شوهرش را به مطب دکتر برد. بعد از معاینه، دکتر، خانم را به طرفی برد و گفت: اگر شما این کارها را انجام ندهید، به طور حتم شوهرتان خواهد مرد. اول هر صبح، برایش یک صبحانه ی مقوی درست کنید و با روحیه ی خوب او را به سرکار بفرستید. دوم اینکه هنگام ناهار، غذای مغذی و گرم درست کنید و قبل از اینکه به سرکار برود او را در یک محیط خوب مورد توجه قرار بدهید. سوم اینکه برای شام، یک غذای خوب و مخصوص درست کنید و او در کارهای خانه کمک نکند. در خانه، شوهر از همسرش
وقتی به این فکر میکنم که قراره یه مدت دیگه بیام آرشیو رو ببینم و بزنم روی "خرداد 98"ذوق میکنم،اصلا فکر کردن به بعدِ خرداد لذت بخشه،نه؟برخلاف چیزی که همه میگن از تایمی که میرم سرکار بهتر به کارام میرسم و زندگیم جم و جور شده.
چندشب پیش دوسه فصل از کتاب"خودت باش دختر(صورتت رو بشور دختر)"خوندم به نظر کمک کننده س فقط زمانی که یادم میاد این کتاب رو ف.ح بهم هدیه داده بهم میریزم و عصبی میشم.
فکر کنین سرکار برید و درس بخونین و کتاب هم بخونین و فیلم هم ببینی
گفتم امروز نخوابم باز...
زیر بارون رفتیم بیرون که دوستم برای خانواده اش سوغاتی بخره...
و حاصلش شد: یه کیف زشت....دامن...کاور موبایل...یه لباس سنتی بچه...یه سوغاتی سنتی...
طبق معمول عذاب وجدان بعد از خرید و تصمیم به خرید نرفتن تا زمان خانه رفتن...
 پ.ن. من باز دلم برات تنگ شده...
 جناب آقای
/ سرکار خانم ................. فرزند ......................... به شماره
شناسنامه ............... و کد ملی ............................ و به
آدرس سکونت ............................................. عنوان موجر سند
اجاره شماره ............... ازیک  طرف  و جناب آقای، سرکار خانم
................. فرزند ......................... به شماره شناسنامه
............... و کد ملی ............................ و به آدرس سکونت
............................................. به  عنوان  مستاجر سند
موصوف  ازطرف دیگر ضمن اعلام رضایت و توافق مبنی بر فسخ اجاره نامه فوق
الذکر ض
دوستان بیانی سلام :)
از بچگیم یادمه اولین روزی که در سال جدید قرار بود بریم مدرسه یا سرکار مادرم ما رو از زیر قرآن رد میکرد و یه کاسه آب پشت سرمون میریخت و با دعای خیر بدرقمون میکرد.
یه صدقه ای هم کنار میذاشت تا بلایا از ما دور باشه

از اونجا که امروز اولین روز کاری و تحصیلی خیلی از دوستان بیانی هست از خدا میخوام در پناه قرآن و سایه لطف اهل بیت علیهم السلام سال پر از خیر و برکت و موفقیت رو شروع کنین .
(البته ناگفته نمونه ما تو تعطیلات هم سرکار میرف
شاید این روزها من از معدود نفراتی باشم که از دعوت شدن به ناهار خوشحال که نیست هیچ ناراحت هم هست. فکر میکنم اگه با کسی که دوست داری تا سرکوچه هم بری و برگردی خیلی بیشتر بهت خوش میگذره تا با کسی که دوست نداری به سفر آفریقا بری!نرفتن به این ضیافت چیزی را عوض نمیکنه و حتی بدتر هم میکنه، پس مجبورم به نوشیدن این جام.
اگر پیام ها را جواب ندادم احتمالا به توافق صلح نرسیدم و.... شب را در بازداشت به سر میبرم!
قرنطینه برای شاغلین و محصلین هیچی نداشته باشه همین که تعطیلن و نمیرن سرکار یا نصفه نیمه میرن سرکار و محل تحصیلشون خودش یه تنوعه و اوایلش جذاب هم هست, هر چند به مرور و با طولانی شدن واقعا خسته کننده میشه چون خارج از عادت سالها زندگیشون پیش میاد ولی برای زنان خانه داری که تقریبا قرنطینه, غیر قرنطینه, روزکاری, روز تعطیل و فرقی نداره و برنامه شون به هم نمیخوره به همین خاطره که این قرنطینه خیلی اثر سوئی به لحاظ روانی روی زنان خانه دار نذاشته و جای
سلام
واقعا دلم میخواد بدونم آیا مغزی در سر صاحبان این شرکت وجود دارد؟ هفته پیش که خبر آنچنانی ای نبود ما رو تعطیل کردن، الان که میگن این داستان بیشتر شده و باید بیشتر احتیاط کنی بزور مارو کشوندن سرکار!
البته دیروز که روز اول پریودم بود و نمیتونستم از جام تکون بخورم نیومدم سرکار، ولی الان سرکارم، کار هم ندارم، همه ی کارهایی که تا الان انجام دادم رو میتونستم از خونه هم انجام بدم و خیلی راحت دور کاری کنم، ولی آقایون مغز ندارن و حضور فیزیکی ما ار
دوچرخه سواری عمومی و حرفه ای بانوان نیازمند به آموزش های تخصصی است .
طی جلسه ای
معرفی سرکار خانم مژده شافعی کارگر بعنوان مربی بدنساز و تغذیه بانوان هیات دوچرخه سواری شهرستان کاشمر با حضور سرکار خانم مهندس رزمی نائب رئیس هیات دوچرخه سواری بانوان و جناب آقای روح الله اسماعیلی دوچرخه سوار ومعاون اجرایی هیات انجام شد.

دوچرخه_سواری #بانوان #دوچرخه_سواری_بانوان #هیات_ورزشی #منظم #شهرترشیز #کاشمر #خراسان #ایران #ترشیز
دیشب فهمیدم اون چیزی که به من آرامش میده نرفتن و اقدام نکردن ها نیست!
یعنی از اینکه از چالش ها انصراف بدم و تلاش نکنم به آرامش نمی رسم.
از اینکه چالش هاو ریسک ها رو بپذیرم و اقدام کنم و تلاش کنم، به آرامش میرسم. بعدش مستقل از نتیجه از خودم متشکرم:))) و آرامش دارم:)
✨✨✨
   " قرآن و عترت رهگشای زندگی "
✨✨✨✅ در آستانه چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و اربعین سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی و یاران همراهموسسه قرآنی ، فرهنگی شیفتگان وحی برگزار کرد :
✅ شانزدهمین جشنواره ویژه ایام الله دهه مبارک فجر : با محوریت خانواده موفق همراه با اهدای جوایز نفرات برتر مسابقات
         گزارش مختصر جشنواره⬅️مجری:استاد توانمند سرکار خانم عزتی ⬅️ قرائت آیاتی از کلام الله مجید توسط استاد توانمند و چهره شاخص ق
بسم الله الرحمن الرحیم
 
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
ده سال قبل این خاطره را به مناسبتی در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم و امروز هم وصف‌الحال می‌دانیم؛
«سرکار مرادی» را تقریباً همه زندانیان سیاسی رژیم شاه می‌شناسند و یا، با نام او که در همه بندها پیچیده بود، آشنا هستند. سرکار مرادی، گروهبان پلیس بود و هیکلی بسیار تنومند و غول‌آسا داشت. در اذیت و آزار بر و بچه‌های زندانی و بهانه‌جویی و گزک‌گیری از آنها اگرچه دست کمی از بقیه هم
تیم تیز پروازان از خرداد سال 1397 پایه ریزی شد ، هر روز این تیم در دفتر خصوصی خود واقع در اتوبان چمران بن بست شاهد گرد هم می آمدند و به تحقیق و پژوهش در راستای پیشبرد و ارتقای سطح کیفی و کمی شغل نمایندگی بیمه تلاش میکردند ، با فعالیت رسمی و قدرتمند آقایان : مهدی عسگری ، جواد حسن پوران ، احمدرضا افیون زاده و محمدصادق امینی و همچنین سرکار خانم فاطمه مهدیان همگی با مدیریت قدرتمند سرکار خانم اکرم فدایی فرد با کد نمایندگی 0845 موفق شدند همراه با مراسم
نشستم و فکر می‌کنم چطوری یک متن زرد بنویسم؟ مقادیر فراوانی فکر کردم تا ببینم چی بنویسم که زرد باشه؛ ولی به نتیجه‌ای نرسیدم. 
پس بیاید و مخاطب‌های خوبی باشید و این پست رو به عنوان یک پست زرد قبول کنید. حقیقت دلم برای نوشتن یک پست زرد لک زده بود.
.
اگر فیه‌مافیه رو از شب بیست و هفتم ادامه ندادم، به خاطر بی‌حوصلگی بود. برای آدم بی‌حوصله هم نرفتن سمت کتاب بهتره.
و اینکه: چه خبر؟ (هیچی-سلامتی- خدا رو شکر و ... بگید می‌فرستم هرزنامه!)
و بعد اینکه: دیگ
به نام خداصفر. به نظرم دیگه نیاز نیست توضیح بدم وقتی میگم خونه موندن و بیرون نرفتن، منظورم برای کار غیرضروری بیرون نرفتن هست! یا حتی نیاز نیست بیام توضیح بدم توی این شرایط چه کارهایی توی دسته ضروری هست و چه کارهایی توی دسته غیرضروری!یک. خطاب به هم‌وطنانی که گفتند: "چرا منت توی خونه موندنتون رو سر ما می‌گذارید؟ شما برای سلامتی خودتون خونه موندید!"بله ما برای حفظ سلامتی خودمون و عزیزان‌مون خونه موندیم! ولی اگه تعداد این افراد توی خونه بمون بی
بسم الله الرحمن الرحیم
________________
هوا گرم بود آفتاب سرظهری حسابی از خجالتمان درامده بود...مجبور بودیم برای خرید یک چیز کوچک که قیمتش توی مغازه دوبرابر بود سری به بازار میدان نقش جهان بزنیم...آفتاب که به جای خود وضع زن ها هم به جای خود...یعنی گاهی وقت ها رد نگاه آقای همسر رو میگیرم ببینم خدایی نکرده چشمش یوقت ........استغفرالله..بنده خدا از چشمانش خشم فوران میکرد...توی همان حس و حال سرش را نزدیک به من کرد و گفت: میدونی اصغر (یکی از مدافعان حرم)درمورد ای
به نام خداوند مهربان
ما روز جمعه 13 اردیبهشت 1398 یک مجله درباره ی بورس مطالعه کردیم. در این مجله، مطالبی درباره‎ی پس انداز ،هوش مالی وهدر نرفتن وقت وسرمایه گذاری بود . و نتیجه گرفتم که پول هایی که به دستم می آید، بافکر آنها را خرج کنم که به دردم بخورد و پس انداز هم کنم . و از هوش مالی بهره مند شوم و وقت خود را با چیز های مثبت پرکنم .   
بهره رسمی که قرآن و روایات به ما آموختند دو چیز است: به ما گفتند اگر در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها کار علمی انجام می‌دهید، علم به تنهایی سودمند نیست باید با وارستگی همراه باشد، علمِ بی‌وارستگی اگر زیانبار نباشد سودمند نیست. اینکه در بخش‌های فراوانی از قرآن کریم فرمود: یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِم; یعنی عالم حوزوی یا استاد دانشگاهی باید عالم باشد؛ محقّق باشد علماً، متحقّق باشد عملاً تا بیراهه نرود و راه کسی را هم نب
بسم الله
این چه فرهنگ مسخره ای هست که سرتونو میکنین تو زندگی مردم؟ حقوق من به شما چه ربطی داره؟ چرا بچه میارم یا نمیارم به شما چه ربطی داره؟ اسم بچه م رو چی میخوام بذارم به شما چه ربطی داره؟ اونم با سماجت زیاد و از رو نرفتن...
به هر بهانه ای دنبال سر درآوردن از زندگی همدیگه ایم درحالیکه قرار نیس هیچ دردی از اون خونواده دوا کنیم و فقط قراره نمک رو زخم باشیم و دخالت کنیم بدون اینکه خودمونو بذاریم جای طرف
دست برداریم از این فرهنگهای مسخره
رایحه شبانه
بهترین عطر زنانهما اکثر اوقات برای وعده دیدار های شبانه ی خویش از عطرهایی با بوی توانا و جلب کننده به کارگیری میکنیم. نت هایی مثل وانیل و مشک هوس انگیزی و گرمی را با خویش به ارمغان می‌آورد. ولی در عین حالا ما به عطری نیاز داریم تا ماندگاری آن تا انتها میهمانی مراقبت شود براین اساس از عطرهایی بایستی به کار گیری کنیم که نت های دارای اسم و رسم ماندگاری زیرا خس خس و کهربا داشته باشند.
رایحه شیک پوشان تعدادی گونه است رایحه شبانه
سفارش
واقعا این دنیا چیه؟
داشتم با خودم به أین فکر می کردم که آخرش که چی؟
دو تا کنکور دادیم و قبول شدیم، دو تا دوره دانشگاهی رو تموم کردیم.
سربازی رفتیم، الانم سرکار.
اما آخرش که چی؟
این استرس ها و نگرانی ها کی دست از سر ما برمیداره؟
چرا داریم دنیامون رو این طوری میسازیم؟
خب، به نام خدا.
امروز اومدم سرکار.
و ان شالله شنبه به طور رسمی اولین روز کاریم حساب میشه.
اگرچه همه چی برام تقریبا مبهم گونه ست و هنوز توی شوک هستم.
مسئله سربازی به لطف خدا تموم شد.
مسئله کار هم حل شد.
دیگه کم کم با توکل و لطف خدا باید بگردیم دنبال نیمه گم شده.
 
خدایا مرسی...
خب، به نام خدا.
امروز اومدم سرکار.
و ان شالله شنبه به طور رسمی اولین روز کاریم حساب میشه.
اگرچه همه چی برام تقریبا مبهم گونه ست و هنوز توی شوک هستم.
مسئله سربازی به لطف خدا تموم شد.
مسئله کار هم حل شد.
دیگه کم کم با توکل و لطف خدا باید بگردیم دنبال نیمه گم شده.
 
خدایا مرسی...
میگفتن گربلا نرفته ها راحت ترن هرچند که دوست داشته باشن برن
میگفتیم این حرفا چیه میزنید   میگفتن هروقت رفتی میفهمی . الان که هر دفعه  میرم همش گیج میزنم . وقتی هم که برگشتم تازه میفهمم کجا بودم.
در کل کربلا نرفتن یه غمه ولی رفتن صدتا
امسال هم که به لطف خدا کلی برنامه ریزی کردم تا ازین قافله عظیم و غیر قابل وصف جا نمونم.
دیگه بقیه کارها دست خود ارباب هست.
امروز، یک روز بین دو روز تعطیلی هست. گاهی این روزهای بین دو تعطیلی هم خوبه و هم کسل‌کننده. اگر برنامه‌‌ریزی داشته باشیم، حتما خوبه و قابل استفاده و البته خیلی هم مفید. اگر هم برنامه‌ای نداشته‌ باشیم تبدیل می‌شه به یک روز دلگیر و خسته‌کننده. ولی من معتقدم روزهای بین تعطیلی، چه سرکار باشیم چه خانه، چه در سفر یا تفریح، بسته به زاویه نگاه ما تعبیر و تفسیر می‌شن. کافیه باور داشته باشیم هر طلوع یک فرصت هست و این فرصت، یک نعمت، و این نعمت یک رحمت
امروز، یک روز بین دو روز تعطیلی هست. گاهی این روزهای بین دو تعطیلی هم خوبه و هم کسل‌کننده. اگر برنامه‌‌ریزی داشته باشیم، حتما خوبه و قابل استفاده و البته خیلی هم مفید. اگر هم برنامه‌ای نداشته‌ باشیم تبدیل می‌شه به یک روز دلگیر و خسته‌کننده. ولی من معتقدم روزهای بین تعطیلی، چه سرکار باشیم چه خانه، چه در سفر یا تفریح، بسته به زاویه نگاه ما تعبیر و تفسیر می‌شن. کافیه باور داشته باشیم هر طلوع یک فرصت هست و این فرصت، یک نعمت، و این نعمت یک رحمت
با سلام به همگی
پسری ٣١ ساله هستم، با یه دختر خانوم ٢٠ ساله به قصد ازدواج با هم آشنا شدیم، درسته ایشون ٢٠ ساله هستن ولی اندازه یه آدم ٢٧ ٢٨ ساله سطح درک دارن و طرز حرف زدنش هم این رو نشون میده. اخلاق مون خیلی شبیه همه و هم دیگه رو درک میکنیم، حالا دو تا مشکل این وسط هست که از دوستان درخواست کمک دارم؛
اول اینکه ایشون یه رابطه ی عشقی ۴ ساله داشتن که ٨ ماه پیش تموم شده و اذعان میکنه که کاملا فراموشش کرده بدلیل خیانتی که از طرفش دیده.
دوم اینکه ایشون
پر از بیقراری بودم. از خونه تا برسم سرکار رادیو قرآن گوش دادم.
عصر بعد از چنگ زدن به ریسمان کلمات حافط و سعدی دست به دامان قرآن شدم. خدا از موسی گفت...خدا گفت نترس...67 و 68 سوره طه رو مدام مرور میکنم. 
بیقراریهام شسته شد. خدایا با موسی ت حرف بزن؛ آدم به لالایی کلمات آرامش میگیره.
خدایا بابت این روزا ازت ممنونم و خیلییییی دوستت دارم
اینکه مامان گذاشت شب یلدا بعد از سرکار برم خونه ی حورا اینا و شب یلدا باهم باشیم و شب هم خونه شون بمونم و باهم کلیییی بهمون خوش بگذره و صبح باهم بیدار شیم و باهم بدویم و بریم سرکار و تا پنج عصر بازم باهم باشیم
خدایا ازت ممنونم
ماشاالله لاقوه الا باالله العلی العظیم
چشم نخوره دوستی مون
 
خدایا ازت ممنونم
اشکالی نداره اگر امروز به آزمون تعیین سطح زبان نرسیدیم
عوضش تو هوامونو داری
ازت ممنونم
من برام اصلا تو این دنیا مهم نیست تو شغل یا تو درس شکست بخورم. اصلا اهمیتی نداره. ولی این که هی خدا و خودمو ناراحت میکنم خیلی ناراحتم میکنه. خیلی. نمیدونم مشکل از منه!؟ شایدم خدا نمیخواد! نمیدونم. ولی وقتی همچین اتفاقایی میفته احساس میکنم عمرم بر باد رفته. خدا رو از دست دادم. ازش دور شدم. هزار بار کنکور دادن و دانشگاه رفتن یا نرفتن عمر آدمو هدر نمیده. ولی وقتی از خدا دور میشی؛دیگه هیچ چیز اهمیتی نداره...هیچ چیز...
۱) یه آقایی دوازده روز پیش اومده بود محل کارم. دستکش و ماسک هم داشت. امروز باخبر شدم فوت کرده. بر اثر کرونا.
حالا نمیدونم اون روز که دیدمش کرونا داشته یا بعدش مبتلا شده
 
۲) به رئیسم میگم: تا کی باید بیایم سرکار؟
میگه: اگه تا ۲۸ اسفند بیای خوبه
میگم: ۲۹ که تعطیله! یعنی کلا تا آخر باید بیایم؟
میگه: عه ۲۹ تعطیله؟ خب تا همون ۲۸ بیای خوبه
:|
 
۳) هر روز با نگرانی میرم سرکار، امروز نگرانیم بیشتر بود بخاطر چهارشنبه سوری. اما خدارو شکر تو خیابون آتیش روشن نک
این ترم خیلی ترم پرماجرایی بود‌. اولش با بیماری مادرم و هول و تکون فراوانی که بهمون داد و آخرش هم مریضی خودم که دوهفته خونه نشینم کرد و از کار و زندگی انداختم. دو هفته آخر دانشگاه نرفتن باعث شد از خیلی از کلاسا جا بمونم و در نتیجه نمره های این ترمم اصلااا چنگی به دل نمیزنه ناراحتم ولی دارم سعی میکنم ریکاور بشم واسه شروع ترم جدید. درس هامون قشنگه ولی من دیگه اون آدم پارسال نیستم که با ذوق و شوق پر می‌کشیدم سمت دانشگاه. نمی‌دونم چه بلایی سر روحی
لاله روشن مدرسه ما معلم شهید احمد نوری پدربزرگوار سرکار خانم نوری معاون آموزشی آموزشگاه می باشد این برنامه  روز سه شنبه 98/11/15 با سرود ملی و قرآن آغاز و در ادامه به روایت داستان زیبای زندگی شهید بزرگوار به زبان لری و سپس تقدیم سرود شهید میهنم به صورت همگانی به شهید مجلس و در پایان ختم کامل قرآن و غافلگیری زیبا برای سرکار خانم نوری و گرفتن تولد ایشون و همسر گرامیشان در محفل دانش آموزان و اهدا هدیه توسط مدیر محترم آموزشگاه
طنز روزگار را ببین
باید ویروس کرونا بیاید که حال من خوب شود
این ویروس بزرگوار حوزه را تعطیل کرد
و تعطیلی حوزه به زندگی‌ام آرامش می‌دهد
این ویروس یا شاید یکی دیگر باعث بیماری شده
و این بیماری مانع رفتنم به سرکار شده
آرامش دوم را این جا دارم
و بعد با این همه وقت
می‌توانم
کتاب بخوانم و فیلم ببینم و مستند تماشا کنم
از دی ماه که سرکار رفتم دیگر هیچ کتابی نتوانستم بخوانم
کتاب جزء از کل ماند روی همان صفحات سیصد
صبح باید به زور یا بیدار می‌شدم و 7 سر
زندگی
امروز، یک روز بین دو روز تعطیلی هست. گاهی این روزهای بین دو تعطیلی هم خوبه و هم کسل‌کننده. اگر برنامه‌‌ریزی داشته باشیم، حتما خوبه و قابل استفاده و البته خیلی هم مفید. اگر هم برنامه‌ای نداشته‌ باشیم تبدیل می‌شه به یک روز دلگیر و خسته‌کننده. ولی من معتقدم روزهای بین تعطیلی، چه سرکار باشیم چه خانه، چه در سفر یا تفریح، بسته به زاویه نگاه ما تعبیر و تفسیر می‌شن. کافیه باور داشته باشیم هر طلوع یک فرصت هست و این فرصت، یک نعمت، و این نعمت ی
دوستی دارم که شوهرش امریکایی هست
تعریف می کرد "در آمریکا یا مردان امریکایی خیلی بدن یا خیلی خیلی خوب طوری که زنان شون را پرستش می کنند.
این دوست ما از قرار از ان مدل مردان خیلی خوب امریکایی خدا قسمتش کرده است...دوستم می گفت :، در آمریکا اگر مرد درآمد خیلی خوبی داشته باشد زن خانه دار می شود و بالای سر بچه ها می ماند... یکجورایی هم خیلی هم باعت خوشحالی زن هست این خانه داری..
حالا اینجا عکس ماجراست مرد اگر درآمد خوبی هم داشته باشد باز زن به بهانه های د
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
مولایمان امام امیرالمومنین علی علیه الاف السلام (در ترغیب زیر بار ناکس نرفتن) فرموده است :
1-از دست رفتن حاجت و نیاز آسانتر است از خواستن آن از ناکس (زیرا از دست رفتن آن مستلزم اندوهى است ولى درخواست از ناکس روا بشود یا نشود موجب شرمندگى و ذلت و خاری در حال و آینده و نسل‌های بعدی  است).
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و الغلبه
بله! 
هر کسی یه جوری برا خودش یه قانون میذاره 
و اینگونه است که بدبختها بدبخت می مونن :/ :(
قبلا هم دیده بودم پسر آقای بازنشسته راهداری بجاش رفته بود سرکار 
بعد اومده بود ترک اعتیاد کنه!!! یعنی به همین زرشکی!! 
پولدارها هم که خودشون گفتن ژن برتر هستن 
از سیستممون متنفرم 
متنفر 
و حق میدم به کسانی که ایران رو ترک می کنن و نمی مونن
امروز صبح پاشدم که برم پیاده روی. ولی زیاد آشنا نبودم که کجا برم. دیگه با ماشین رفتیم با مامان بچه ها رو رسوندیم مدرسه. ازونور اومدیم نونوایی رو نشونم داد مامان، نون خریدیم. من اومدم خونه، باز مامان رفت بابا رو رسوند سرکار. از فردا دیگه خودم میتونم برم نون بخرم و مسیر پیاده روی هم خوبه. 
سلام
امروز تا ظهر سرکار بودم
عصر سردردم خیلی بدتر شد
با شمایی که نمیشناسم که تعارف ندارم راستش رو بخواید پول ندارم برم دکتر
و از طرفی هزینه های زیادی بهم اضافه شده
سخت شده
گاهی میترسم از این سردرد هام
پر از ابهام و علامت سواله زندگیم
کار هرشبم شده فکر و فکر و فکر
فکر کنم توی دایره لغات هم نمی گنجه حالم
حس میکنم محرم نزدیکه
خدایا من جز تو کسی رو ندارم..
بدین وسیله گواهی میشود محقق گرامی سرکار خانم مهدیه افشاری نیا در کنگره بین المللی سالانه یافته های نوین در علوم کشاورزی و منابع طبیعی، محیط زیست و گردشگری که با هدف تولید علم و توسعه فناوری و نظریه پردازی در جامعه برگزار گردید، شرکت نموده اند.
اوضاع اسف باریه!سرما خوردگی، بدن درد، ابریزش بینی، بالا رفتن فشار خون، مرگ مادرزن...
روز جمعه برای گریز از تنهایی به سرکار اومدم. به همه اینها یه غروب جمعه بدون تو هم، اضافه کن. فکر نمیکنم دیگه چیزی باقی مونده باشه. به قول فرهاد؛ جمعه حرف تازه ای برام نداشت هرچی بود، پیش تر از اینها گفته بود!
 
 
اما من خوب نیستم
نبودنت برام پر از درد و غصه بود
اشک ریختن و غصه خوردنام آخر سر منجر به کمردرد شدید شد و قلبم که دیگه نگم نمیخواست بزنه
خوشحالم که حالت خوبه و کم کم حال منم خوب میشه ایشالا
فردا میرم سرکار
امتحان کردم دیدم میتونم راه برم و بشینمو پا بشم
بودنت برام یعنی زندگی
دوستت دارم
خیلی
مراقب خودت باش لطفا
بدینوسیله جناب آقای
............................ فرزند ................... به شماره شناسنامه
............... و کد ملی ..................... رضایت منجز خود را نسبت
به فعالیت همسرش سرکار خانم ...............................در اشتغال به
.................... را برای مدت ..................... اعلام می نماید.
دخالت 
اصلا قشنگ‌نیس نه تو زندگی بقیه بلکه میبینی چیزی برای دیگری خطر داره یا حقش داره پایمال میشه عصبی میشی و سر همین عصبانیت تو چیزی که بهت مربوط نیس دخالت میکنی حالا میخواد دوستت باشه یا اعضای خانوادت
این خصلت بده منه اذیت ببینم یا یکی که به دیگری زور میگه آتیش میگیرم و میشه عصبانیت آنی و بعدش دخالت
خیلی جاها پشیمون شدم چون فرد مظلوم آخرش برگشته سمت ظالمش به هر حال انگار تلاشم برای زود از کوره در نرفتن و بی اهمیت شدن به اتفاقات کم بوده 
ب
حبس شدیم تو دانشگاه و خوابگاه و هی تهدیدمون میکنن به بیرون نرفتن :| یه روز هم که کل درها رو بسته بودن و غیرخوابگاهی ها رو هم حتی در خوابگاه اسکان دادیم
هر دو نفر روی یک تخت خوابیدیم !
از اون طرف هم اینترنت نداریم.
احساس میکنم اسیر شدم واقعا
نه خونه ای ، نه خانواده ای ، نه دوستی ، نه کلاسی ، هیچی!
فقط درس و خستگی های بعدش که تو تنم میمونه این چند روز و دلتنگی واسه دیدن روی اونایی که دوسشون دارم
و حتتتتتی! یک هفته کنسل شدن کلاس ها و عوض شدن تاریخ امتح
امروز طاهره میگفت یه نفر توی اینستاگرام پرسیده که اگه میخواستن فیلم بسازن از شما، دوست داشتید اسمش چی باشه؟بهم گفت جواب تو چیه؟ درحالی که داشتم نیمچه‌آرایشی میکردم تا برم سرکار گفتم: نمیدونم، مثلا "مهدیه"گفت جواب بقیه دختر یخی، دختری در تاریکی و از این قبیل بودبنظرتون قشنگه؟ ینی چی آخهاصلا چرا یکی دیگه باید فیلم آدم رو بسازه؟
پناه به موسیقی و آشپزی و جمع و جور کردن کابینت ها
 
ساعت ۱۲:۳۷ بامداد:
ناهار فردا را آماده کردم و دوش گرفتم و دو تیکه لباس سرکارم را شستم
فردا حتما باید قبل رفتن به سرکار، دو تا از کابینتها را تمیز کنم 
* کاش کار بانکیم امروز تموم شده بود. فردام بعید میدونم بشه انجامش داد و پس فردام که ....... و میخوام به خودم حال بدم و بانک رفتن تعطیله
پریروز ظهر بطور ناگهانی توی شرکت خوابم گرفت اینقدر که هر یه دقیقه برام یک ساعت میگذشت تا بلاخره ساعت 2 شد و طبق معمول رفتم خونه‌ی مامان و بعد از ناهار آریان رو برداشتم و رفتم خونه. با هر بدبختی بود غذا درست کردم و بعد از خوردن شام، حدود ساعت 8 مثل جنازه افتادم. هرازگاهی با صدای آریان بیدار میشدم اما از شدت سرگیجه و سردرد دوباره میوفتادم. پرویز هم وقتی حالم رو دید ظرفها رو شست و مراقب آریان بود. صبح وقتی چشمام رو باز کردم که بلند بشم برای رفتن به
شماهارو نمیدونم اما من واقعا اعصاب و روانم بهم ریخت!
عصرم که رفتم سرکار بچه ها همه دپرس بودن
یعنی از عید هیچی نفهمیدم
الان تو فکر خرید دوچرخه ام!
هم ورزشه هم پاکه هم جای پارکش همه جا هست هم هزینه بنزینم میاد پایین چون واقعا صرف نداره!
اونایی ک شعار با روحانی تا ۱۴۰۰ میدادن الان بشینن تا منقرض بشه نسل ایرانیا تا ۱۴۰۰
 
 امروز با یک حال ناامیدگونه ای رفتم سرکار.
همه جا ها داشتم خودمو بزور می کشیدم.
طرفای ظهر یهو مدیر عامل جلوم ظاهر شد.
کلی امیدواری بهم تزریق شد.
غروبی هم یکی از بچه های قدیم بهم زنگ زد، یکی از دوستان دوران لیسانس. 
اونم کلی امیدواری بهم تزریق کرد.
اما حواسم هست.
خدا اون بالاست.
دمش گرم، تا حالا هوامو داشته و این همه امیدواری بهم تزریق کرده. 
از الان به بعد هم هوامو داره.
 
+ خدایا من رو لحظه ای به حال خودم رها نکن...
توی این مدتی که اومدیم اینجا، همسایه طبقه سوم، خیلیییی بسته های مختلف سفارش میده‌. کارتن های بزرگ اما سبک! 
معمولا هم خونه نیست و پستچی در خونه ما میاد و مامانم بسته هارو تحویل میگیره و من وقتی اون از سرکار میاد بسته به دست چندین پله میرم بالا و زنگ خونشونو میزنم، از خونشون صدا میاد ولی کسی در رو باز نمی‌کنه، دروغ چرا خیلی عصبی از حرکت زشتشونم ولی...
و بعد صبح ها وقتی که میخوام برم بیرون، اونم میخواد بره سرکار صداش میکنم و میگم بسته هاتون دست
سلام بچه ها چطورید؟
چه خبرهااا؟ 
-اول اینکه بهار خانم اگه اینجا رو میخونی میشه بگی چرا وبلاگت رو پاک کردی؟؟؟
- دوم اینکه از شنبه رفتم سرکار ولی گفتن تا 2 بمونید بعدش برید خونه قرنطینه بشید! همون ماجرای قرنطینه ی کله گنجشکی، حالا شنبه یکی از بچه ها که توی یه ساختمون دیگمونه اومده بود شرکت با یه سرما خوردگی بسیاااااار شدید که من اصن موندم این چرا اومده سرکار مخصوصا اینکه اول هفته هوا به شدت سرد بود، بهش گفتم چرا اومدی؟ گفت وقتی کسی نیست کار من ر
اینکه (دو روز پیش) میام سرکار و میبینم همه ی همکارا با ماسک و دستکش نشستن و اصرار دارن که منم از این چیزا استفاده کنم و قبول نمیکنم و به من به چشم خوده ویروس کرونا نگاه میکنن و این ویروس هم خب در حد خودش خطرناک هست ابدا ترسناک نیست!
اما اینکه ساعت 10 صبح که میام سرکار و میبینم خیابونا به طرز خوفناکی خلوته و مغازه ها تک و توک بازن و اونایی هم که بازن ماسک های فیلتر دار ترسناک استفاده کردن و این صحنه ای که امروز موقع اومدن دیدم و تا همین الان که نزدی
پدر و مادر بلاتکلیف، بچه های بلاتکلیف تر!
یادمه ویشکا آسایش می گفت، پسرم می گه تو خونه ای که پدر و مادر بزرگ نشن، بچه ها هم بزرگ نمی شن.
دردم اینه
درد بدتر از اون سرزنش های پدر و مادر برای اشتباهات  و اخلاق و رفتار و شخصیت بد و ناموفقی و لوزر بودن بچه هاست.
پدر و مادری که خودش بلاتکلیف و معطلن، بچه ها رو هم بلاتکلیف و معطل میکنن. حتی اکه خود بچه اراده کنه برا موفقیت، نمیذارن و یه وزنه هستن برا پیش نرفتن بچه ها.
گاهی میگم بی خیال بشم و هیچ برنامه ای
سرکار خانم پوپک خواجه امیری یکی از هنرمندان مطرح کشوری در رشته ی عکاسی است . این هنرمند خالدآبادی از خانواده ی هنرمند پرور خواجه امیری پا به عرصه ی هنر گذاشته و در رشته ی عکاسی درخششی بی نظیر داشته است . خانم خواجه امیری هم اکنون به عنوان عکاس حرفه ای با روزنامه ها و سایت های معتبر داخلی و خارجی همکاری دارد . از جمله نشریات داخلی به روزنامه ی همشهری و از خبرگزاری های معتبر خارجی به دویچه وله ی آلمان می توان اشاره کرد که آثار این هنرمند را متشر م
نزدیک به چهل دقیقه دنبال جای پارک گشتم و آخر در فاصله هزار و صد متری دفتر پارک کردم. نمی‌دونم تقصیر منه با ماشین میام سرکار، تقصیر بقیه‌ست که ماشین‌شون رو بد پارک می‌کنن، تقصیر شهرداری‌ه که پارکینگ نمی‌سازه یا تقصیر دولت که حمل و نقل عمومی رو سامان نمیده
    1) ناحیه بندی را تعریف کنید؟ و معیارهای مربوط به آن را به شکل یک جدول در بیاورید.
    2) کانون و مرز ناحیه را در دو مورد بایکدیگر مقایسه کنید؟
    3) شکلی رسم کنید که تقسیم بندی نواحی را نشان دهد؟
    4) اب و هوا و هوا را توضیح داده و بایکدیگر مقایسه کنید ؟
 
               *طراح سوال :سرکار خانم صابری*
کارگاه آموزشی مهارتهای زندگی با موضوع خانواده با نشاط وراهکارهای غم زدایی 
✳با حضور استاد مجرب حوزه ودانشگاه سرکار  خانم درویشی✳سه شنبه ۹۸/۹/۱۲(فردا) ساعت ۸:۳۰صبح  این دوره  به مدت ۱۵ جلسه برگزار میشود مکان :میدان پلیس ابتدای شهید محلاتی کوچه ۲ موسسه قرآنی شیفتگان وحی تلفن :۹۲_۳۷۲۳۳۳۹۰
٩ تیر تولد دوست و رفیق شفیقم، خانوم "دکتر" نون بود. ٢٤ ساعت پیش متن بالا بلندی نوشتم و در اون طامات ها بافتم از جهت عرض تبریک و ارادت خدمت سرکار خانوم "دکتر". طی ٢٤ ساعت گذشته سرکار به قدری مشغول بودن که نتونستن کلک مبارک بر تاچ گوشی نهاده و کلامی چند تایپ نمایند. افتخار ندادن تشکر کنن خلاصه و این حرکت محیر العقول بنده ی حقیر رو وظیفه تلقی نمودن چنان که وظیفه ی هر روزه ی درس خواندن! این حرکت از جانب من سراپا تقصیر محیر العقول مینمود چرا که پس از ای
به اطلاع دانشجویان دانشگاه پیام نور میرساند، با توجه به عدم برگزاری امتحان دروس اتومکانیک و ارتعاشات در تاریخ تعیین شده، جهت اعلام زمان جدید برگزاری امتحان به مدیر محترم آزمایشگاهها سرکار خانم واثقی واقع در طبقه دوم ساختمان شهید هاشمی، مراجعه فرمایند.
راستش من باور نمیکنم کسی که امروز حواسش هست نوبت رو توی صف رعایت کنه، جنس قدیمی رو با قیمت جدید نفروشه، به موقع بره سرکار و به موقع بزنه بیرون، از بند پ استفاده نکنه و ... فردا صبح از خواب بیدار بشه و تصمیم بگیره خدا تومن اختلاس کنه.
نمیگم هرکسی که تخم مرغ میدزده لزوما کارش به شتر دزدی میرسه. ولی اینم باور نمیکنم که کسی که شتر میدزده یه روزی به تخم مرغ های کسی دست نبرده باشه.
سلام دلبرا خوبین
منم شکر روزگار میگذرونم باید اعتراف کنم الان که دوروز بارونه تحمل این شهربرام آسونتر شده، ولی همچنان بامردم این شهر غریبه ام...مشغول بایگانی هستیم و با یه ام ملایمی مشتریا حرصشون کمترشده و با یه تعداد مراجعه کننده منطقی روبه روهستیم منظورم ازنظره تعداده نه طیف و ویژگی آدمها...
تعطیلات خوب بوده چون یه روز درمیون میریم سرکار ولی تنظیماتم بهم ریختهباید ریسیت فکتوری کنم...چون شدیم 5نفر بهترشده من فکر کنید کار پنج نفرو انجام مید
سر زنگ انگلیسی بودیم ، دبیرستان امام خمینی. از اونجایی که معلم انگلیسی ما خیلی خسته کننده بود ، فقط منتظر یک سوژه بودیم تا یکم سرگرم بشیم، وقت کلاس رو بگیریم یا معلم رو سرکار بزاریم تا خلاصه از این حال و هوا در بیایم...
ادامه مطلب
سلام
این روزها خیلی احساس خستگی میکنم با اینکه شب ها زود میخوابم. 
قرص آهن، ویتامین ب، کلسیم و .. فایده نداره.
مدام احساس خستگی میکنم.
امروز تا این لحظه فقط یه مقاله خوندم. البته مقاله مهمی بود.
دمنوش های مختلف میخورم.
تا الان که فایده نداشته از صبح که اومدم سرکار خوابم میاد. 
تا شب که بخوابم وضع همینه
 
 
 
بعد از حدود 50 روز تعطیلی و خونه نشینی، شنبه فعالیت شرکت دوباره شروع شد و سرکار میرم.
و من همونیم که کلی برنامه توو ذهنم ریختم که توو این تعطیلیا انجام بدم و هیچ کدوم رو نکردم و کاملا به بطالت گذشت...
 
   
+خانم شارمین منو به یه چالش دعوت کرده بودن که بارها میخواستم بنویسم اما تا میومدم یکی دو کلمه بنویسم منصرف میشدم :( و شرمنده ایشون شدم...
 
 
در جهت بهبود حال و احوال اینستاگرام رو از گوشی پاک کردم. مطمئن تا چند روز درد خماری می کشم اما خب چه میشه کرد ادم باید از اعتیاد دست بکشه               احساس می کردم اینستا یکی از چیزایی که اعتماد به نفسم رو به طور موزیانه و غیر محسوسی کم می کنه و بگی نگی زیرزیرکی حالم رو بد می کنه.                    نظری دارید؟                  از جناب فیش نگار و سرکار خانم نبات خدا بابت کامنت ها و دلداری ها تشکر میکنم. یه سفر کوتاه یک روزه دارم که اگر عمری باقی ماند ش
مابین هال و پذیراییمون دو تا
پله خورده که اون دو فضا رو از هم مجزا کرده ... دمپایی پام بود ...
میخواستم پله رو رد کنم قسمت جلوی دمپاییم گیر کرد به پله خوردم زمین ..
انگشت پام ضرب دیده و درد میکنه ... رفتیم بیمارستان عکس گرفتن از پام و
دکتر گفت فقط ضرب دیده 
پام باد کرده و نمیتونم بذارم زمین ... شانسو ببین
حالا از شنبه قرار بود برم سرکار ... خداکنه تا اون موقع خوب بشه 
 
دختر بدشانس روزگار  کاش بغضم بترکه ... داره خفم میکنه
مابین هال و پذیراییمون دو تا
پله خورده که اون دو فضا رو از هم مجزا کرده ... دمپایی پام بود ...
میخواستم پله رو رد کنم قسمت جلوی دمپاییم گیر کرد به پله خوردم زمین ..
انگشت پام ضرب دیده و درد میکنه ... رفتیم بیمارستان عکس گرفتن از پام و
دکتر گفت فقط ضرب دیده 
پام باد کرده و نمیتونم بذارم زمین ... شانسو ببین
حالا از شنبه قرار بود برم سرکار ... خداکنه تا اون موقع خوب بشه 
 
دختر بدشانس روزگار  کاش بغضم بترکه ... داره خفم میکنه
با حضور حجت الاسلام محمدزاده امام ‌جمعه شهر ماهان، مدیر کل امور تربیتی و مشاوره وزارت آموزش و پرورش جناب آقای شکوهی، معاونت محترم پرورشی سرکار خانم مرادی  و مدیر کل امور بانوان استانداری کرمان سرکار خانم موسی پور از محتوای آموزش قبل ازدواج رونمایی گردید
امروز همونطور که دیشب با دوستم صحبت کردم قرار شد برای معاینات پزشکی با هم به کرمان برویم چون پدر جان سرکار بودن ومن وسیله نداشتم.
ساعت 6/30 دقیقه از شهر به سوی مرکز استان حرکت کردیم و وقتی که به دانشگاه رسیدیم دیدیم بلللله بیشتر همکلاسی هام می خواهند بروند فرهنگیان ...
ولی خب در کل تعداد خیلی کمتر بودن با اینکه از سه تا شهر بودن ...
بعداز اتمام مراحل به سوی شهر(قبل از ظهر ) حرکت کردیم.
از دیروز من برگشتم سرکار.الکی الکی قرنطینه شکسته شد.
پاساژ باز شده.کل دیروز مشغول جابجایی اجناس بودم..مشغول چیدن جنس های تابستونه و جابجاییش با کارهایی که برای عید اورده بودیم.موقع کار کردن یه حال غریبی داشتم.قاعدتا باید خوشحال میبودم.
اما مثل نظریه ی تایم هاوکینگ برمیگشتم به عقب.به روزهای قرنطینه و قبل ترش.رسیدم به أواخر بهمن.چقدر برنامه داشتیم.تازه ی اماده ی برداشتِ زحمات یک ساله مون شده بودیم... تازه مغازه ها چیده و اماده و پر از جنس شده ب
"تحریم شدن من به جرم دفاع از مردم دلاور ایران، برای من بزرگترین افتخار است".
ظر نزن منفعل! کدام دفاع؟ درست است که قرار نبود دعوت ترامپ برای رفتن به کاخ سفید را اجابت کنی و درست است که طرف مقابل هم قطعاً واکنش نشان می‌داد، ولی چرا واکنش او در این حد نبود که در صفحۀ شخصی تویترش چیز بنویسد؟ حاصل ۶ سال زن شدن برای آمریکایی‌های لانگ‌کاک این بود که همچنان بتوانند از همان ابزار همیشگی تحریم‌ها استفاده کنند؟ پس نیازی به فکر کردن ندارد که نرفتن به آن
با حضور حجت الاسلام محمدزاده امام ‌جمعه شهر ماهان، مدیر کل امور تربیتی و مشاوره وزارت آموزش و پرورش جناب آقای شکوهی، معاونت محترم پرورشی سرکار خانم مرادی  و مدیر کل امور بانوان استانداری کرمان سرکار خانم موسی پور از محتوای آموزش قبل ازدواج که توسط مرکز مشاوره راه نو تهیه و تدوین گردیده بود رونمایی شد.
از سرکار میکشیم! از خونه میکشیم! از مردم و ماشینای تو خیابون میکشیم! از همه بدتر از دانشگاه میکشیم (اونم بصورت مجازی!) خلاصه از دستِ همه میکشیم! معلومم نیست کِی توم میشه این کشیدنا! کی تموم میشه این غُرغرای الکی، این خاله‌زنک بازی‌های همیشگی، این جدل‌های دائمی، این کلاسای بیخودی . . #شاید_موقت
بسم رب الحسن (ع)
 
چند سال پیش یه مطلب در یکی از وب ها خوندم با مضمونِ :
هرکس یک بار کربلا بره، دیگه نمیتونه سال های بعد نره...
 
رفتم و نظر گذاشتم با مضمونِ : خوش به حالتون که شما حداقل یبار کربلا رفتید..ولی حال همه ی اونایی که تا حالا نرفتن کربلا بدتر از حال کسایی هست که کربلا رفتن...
 
صاحب وبلاگ جوابمو داد : ان شاء الله قسمتتون بشه...وقتی قسمتتون شد میفهمید که چی میگم
 
_______________
پ.ن 1 : به حرف ایشون رسیدم
2 هفته است از کربلا برگشتم ولی همچنان دلتنگی ا
جناب آقای،
سرکار خانم ................. فرزند ......................... به شماره
شناسنامه ............... و کد ملی ............................ و به آدرس
سکونت ............................................. به موجب این سند
اقرار نمودند به عنوان وکیل سندشماره .............................. به
تاریخ ........................  با موضوع ....................... از
انجام  امور مربوط به سند وکالت فوق الذکر استعفا نمودند.
              1. در نقشه ایران محدوده ی استان ها و مراکز خواسته شده را نشان دهید و بنویسید کدام
                   یک در محدوده آب و هوای خزری و کوهستانی هستند .
           الف) شهر کرد        استان  .......             آب و هوا ........
         
           ب) ساری              استان .......              آب و هوا ........
  
            2. در استان اصفهان شهرستان های نایین و فریدونشهر را نشان دهید و بنویسید کدام یک
                دارای رطوبت بیشت
 هماهنگی موسسات و مجموعه های عام المنفعه و سازمان های مردم نهاد نتایج زیادی داره ازجمله جلوگگیری از موازی کاری.  دیروز سری زدم به موسسه لبخند انتظار باحصور سرکار خانم ها عظیمی دخت و طارزاده. البته عکاس این صحنه هم آقای عابدنیا همسر خانم عطیمی دخت هستند.
.
با سلام و عرض ادب
کارگاه هایی با عنوان مهارت های قبل از ازدواج و بعد از ازدواج با همکاری موسسه ذهن پویا و انجمن علمی دانشگاه پیام نور فردوس برگزار شد اولین جلسه ۳ ساعته مهارتهای پیش از ازدواج در تاریخ ۲۵ شهریور و جلسه دوم در اول مهرماه ۱۳۹۸ با تدریس اساتید گرانقدر سرکار خانم باقرزاده و جناب آقای دلیر برگزار شد و مورد استقبال دانشجویان قرار گرفت
آمار نشان میدهد رزق و روزی از ساعت 9 صبح به بعد تقسیم میشود 
 
زیرا اگرصبح زود تقسیم میکردند رفتگران راننده های اتوبوس و تاکسی معلمین و دانش آموزان عزیز همه پولدار و ثروتمند بودند 
 
اما بازاریان همه از ساعت 9 صبح به بعد سرکار میروند و پولدار و ثروتمند هستند 
 
حالا هی صبح زود بیخود پانشید
وقتی داشتم از خونه میومدم مامانم دوتا خورش قرمه سبزی فریز شده و دو بسته گوشت چرخ شده فریز شده برام گذاشت.. خورش هارو همچین گذاشتم ته فریزر که انگار قرار نیست حالاحالاها بخورمشون، مگه الکیه؟؟ خاصن، نمیشه همینجوری خوردشون.. مثل بچگیا وقتی یه چیز خوشمزه داشتیم و میذاشتیم اون آخر آخر بخوریمش.. اون روز یه بسته از گوشت چرخ شده هارو درآوردم و باهاش ماکارونی درست کردم، چقد خوشمزه شد :(( بعد به مامانم گفتم مامان اون گوشته چقد خوشمزه بود! گوشت چرخ شده ه
او خواهد آمد
❤ شما هم دعوتید
موسسه قرآنی شیفتگان وحی 
به مناسبت ولادت با سعادت منجی عالم بشریت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
جشن بزرگ نیمه شعبان را در روز شنبه ۳۱ فروردین 
⏰ از ساعت ۱۰/۳۰ الی ۱۲/۳۰ 
برگزار می نماید
     _______________
 برنامه های جشن
✨سخنران:استاد خانم منادی موحد
✨مولودی خوان:سرکار خانم عاملیان
✨مسابقه واهدا جوایز به قید قرعه به حضار گرامی
 می باشد  
 حضور شما زینت بخش محفل ما است
یک کلیپ از بچه های شهر لاهیجان و بعضی از شهرهای مازندران دیدم که جلو مسافرها میگیرند در ورودی شهرهاشون،حق دارند .البته میخوام بگم:مردم ما مردم‌ چین ،ژاپن و اروپایی، نیستند که مثل مردم اون‌کشورها اتحاد ملی همبستگی داشته باشند به کمک دولتشون ، درمقابل بحران جهانی ویروس کرونا. دوست داشتن خانواده  از نگاه اونها یعنی داخل خانه ماندن مسافرت نرفتن و.. پیش خانواده نزدیکانت حتی پدرمادر نرفتن. بخصوص اونایی ک سن و سالشون بالاست هرچقدر افراد سالم ب
تصوری از 40 50 روز حمام نرفتن دارید؟ از چندین ساعت خیس شدن و خیس ماندن زیرِ باران چطور؟ از 30 کیلومتر پیاده روی در ارتفاعات بالای دو هزار متر و در برف چند متری اون هم فقط طی 2 روز چطور؟ از کمین 12 و گاهی 18 و حتی گاهی 24 ساعت آن هم به تنهایی یا نهایتا دو نفره و با دو اسلحه ی کلاش فکستنی، در جایی که پر از گروهک و قاچاقچی مسلح است، تصوری دارید؟ آن وقت اصلا تصوری دارید اگر در این شرایط یک بار قاچاق عبور کند، مقصر اصلی و اولیه و ثانویه همان سربازی است که سر م
الان فک کنم یه ماه شده ک ما کاملا قرنطینه ایم، و مهم ترین دلیل سرسختی بیش اندازه من بابامه،چون هم مشکل قلبی داره هم تنفسی هم سیستم ایمنی ضعیفی داره و این نگرانیمو چن برابر میکنه ،و ب همین خاطر همه مراقبن این در حالیه ک اسیب پذیر ترین عضو خونواده که همه کلی نگرانشن باید بره همش سرکار، من دیگ از غصه و نگرانی نمیدونم باید چیکار کنم و هر لحظه تو استرسم اشکم سرازیر میشه ،،،کاش اداراتم کامل تعطیل میشد و ما ازین وضعیت در میومدیم  ...
 خدایا خودت همه ر
وقتی آن شب از سرکار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم: باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به‌آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی در چشمانش را خوب می‌دیدم.
یک‌دفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می‌گفتم که در ذهنم چه می‌گذرد. من طلاق می‌خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی‌رسید که از حرف‌هایم ناراحت شده باشد، فقط به‌نرمی پرسید: چرا؟
ادامه مطلب
سرکار خانم علیجانی کار مبتکرانه و بسیار کارآمدی انجام داده و کتب عربی دبیرستان را به صورت ورد در اختیار دبیران گرامی قرار داده اند. ضمن تشکر از زحمت فراوان ایشان فایل آن را در اختیار کاربران گرامی قرار می دهیم.
دریافت فایل
بالاخره سفرمون با آقای میم تموم شد و برگشتم خونه . واقعا میم روزیِ خدا بود . چقدر با هم زود جفت و جور شدیم و چقدر هماهنگ بودیم خدا رو شکر ... با این که اون بچه تهرون بود و تهرونی صحبت می کرد و من با همون لهجه ی ترکیبی مشهدی و بجنوردی !! طریق الحسین یجمعنا ...
+ فردا پس فردا هم که ان شاالله باز می گردم به آغوش خانواده [لبخند]
+ میم میگه اصلا انتظار نداشتم که گوارا یکی مثل من باشه . می گم میم جان خب فضای مجازی همینه دیگه [لبخند]
+ دعا گوی دوستان بودیم . از دوس
سلام
همین امروز یه ایده عجیب ولی خیلییییییییییی باحال به ذهنم رسید و طی 1 ساعت ایدمو عملی کردم و یه برنامه ساختم یه برنامه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی جالب و باحال و عجیب!!!...
اسم این برنامه را گذاشتم همه چیز دان
این برنامه هر سوالی ازش بپرسی جواب میده(ولی سوالتون باید دارای آیا باشه)
سوالات دارای آیا:
آیا برم سرکار؟ ==> برم سرکار؟ (آیا حذف شده باشه هم ایرادی نداره)
برم بخوابم؟
یه پست جدید منتشر کنم؟
...
از امروز دیگه این برنامه را رفیق و ه
بعضی ها عادت شده واسشون آدم ها رو پله کنن تا به خواسته ی خودشون برسن و (به عبارتی سواری بگیرن) ...شده حکایت مدیر ما 
امروز مدیرمون بزور میخواست بکشتمون سرکار با اینکه تعطیل اعلام شدیم ..
خب بچه ها ناقل ویروس اند و حتی خود من ، حالم هیچ خوب نبود و نیست حوصله ی بحث با ایشون رو نداشتم مکالمه رو خلاصه کردم دیدم متوجه نمیشه مادرم گوشیو ازم گرفت به حول قوه ی الهی جوری دهانش را دوخت که تمام دهان دوختن های قبل سو تفاهم بود :)))
 
مادر❤
همراه ، حامی و عشق ا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها